نویسنده: استاد دکتر وهبة الزحیلی
مترجم: استاد عبدالعزیز سلیمی
هدف ازدواج به صحنه زندگی آمدن نسلی پاک و خدمتگزار و جلوگیری از آمیخته شدن نسل و فرزندان، احترام به زنان و پیشگیری از آلت دست شدن توسط مردان فاسد و هرزه و رویارویی با بیبندوباری است که نشانه توحش و بیتمدنی و زمینهساز بسیاری از ناهنجاریها و مشکلات و عداوتها و شیوع انواع بیماریها و نابودی نسل بشری میگردد.
حکم ازدواج
از نظر فقها موضوع ازدواج مشمول احکام پنجگانه (واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح) میشود.
1- ازدواج واجب
زمانی ازدواج واجب است که کسی یقین پیدا کند که اگر ازدواج ننماید مرتکب زنا میشود و از طرف دیگر توانایی تأمین هزینه ازدواج و مهریه و نفقه همسر را داشته باشد و از طریق روزه نتواند خود را از گناه مصون بنماید. زیرا حفظ و عفت نفس واجب است و هر کاری که بدون آن واجبی انجام نمیشود، خود آن کار نیز واجب میگردد.
2- ازدواج مستحب
در شرایط طبیعی و عادی که انسان مسلمان نگران این نیست اگر ازدواج نکند مرتکب زنا میشود و اگر ازدواج ننماید حقی از زنی ضایع نگردد. در این صورت ازدواج بر او واجب نیست و تنها مستحب است.
ازدواج جزو سنت و راه و رسم پیامبران خداوند است. زیرا خداوند متعال میفرماید:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً (الرعد / 38)
«ما پیش از تو پیغمبرانی را فرستادیم و به آنها زنان و فرزندانی را دادیم».
همچنین رسول خداص میفرماید:
«من ازدواج مینمایم و هرکس از سنت من روی گردان شود، پیرو من نیست».[1]
3- ازدواج حرام
هرگاه کسی مطمئن باشد که در صورت ازدواج نمیتواند حقوق همسرش را مراعات نماید و توانائی تأمین مخارج زندگیش را ندارد، ازدواج او حرام است. زیرا ضرر و زیان رسانیدن به دیگران حرام است و هر کاری هم که منجر به زیان دیگران بشود نیز حرام خواهد بود.
4- ازدواج مکروه
هرگاه کسی این احتمال را بدهد که توانائی ادای حقوق مادی و معنوی همسرش را ندارد ـ اما یقین نداشته ازدواج او مکروه است.
5- ازدواج مباح
هرگاه موانع و منافع آن یکسان باشد، اقدام به ازدواج مباح است یعنی انجام دادن و ندادن آن از نظر شرعی با هم فرق نمیکند. لازم به یادآوری است که در ارتباط با احکامی که گفته شد، زن و مرد یکسانند.
ازدواج زودهنگام
بهتر این است که پس از رسیدن به سن بلوغ ـ چنانچه امکانات مادی کافی وجود داشته باشد، اقدام به ازدواج بشود ـ زیرا برای سلامت جسمی و روانی و رشد ایمان و اخلاق و به دست آوردن انگیزه برای کار و احساس مسئولیت و تربیت فرزندان در مرحله جوانی و توانایی مفید خواهد بود.
ازدواج زود هنگام نیز از این نظر که جزء راه و رسم فطری بشری است در اولویت قرار دارد و رهبانیت و پرهیز از ازدواج تا رسیدن به سنین بالاتر بدون دلیل با روش پیامبران خداوند در تضاد است. از طرف دیگر ازدواج عبادتی به شمار میآید و هر عبادتی در جای خود موجب نزدیک شدن بیشتر به خداوند میشود. و همچنان که پیشتر نیز اشاره شد، ازدواج پنج فایده مهم را در پی دارد: ادامه نسل بشری، مصونیت پیدا کردن در مقابل نفس وشیطان، لذت بردن از عشق و محبت همسری و تقسیم کار و مسئولیتهای زندگی میان زن و مرد و مبارزه با کششهای ناروای نفسانی. [2]
اسلام سن مشخصی را برای ازدواج تعیین نکرده و قانون و ضابطه معینی را برای تفاوت سن مرد و زن به هنگام ازدواج قرار نداده است. اما از نظر تئوری و عملی بهتر آن است که تفاوت سنیشان زیاد نباشد. زیرا اگر زن از مرد عمرش بیشتر باشد، ممکن است پس از مدتی مرد به فکر ازدواج دیگری بیفتد و چنانچه مرد عمرش بیشتر باشد، ممکن است در ایام جوانی و میانسالی زنش نتواند به مسئولیتهای مادی و معنویش عمل نماید، یا مرگ به سراغ او بیاید و همسر جوانش را که در معرض هرگونه گرفتاری و مشکلاتی قرار دارد، تنها بگذارد و در واقع به خاطر مصلحتی مقطعی و کوتاهمدت زیانی بزرگ در آینده متوجه آنان میشود.
مشکلات ازدواج
ازدواج عادت اجتماعی پسندیده و پاسخگوی نیازهای فطری و طبیعی و تنها راه تشکیل خانواده سالم و منسجم است. خانوادهای که در پرتو آن سلامت جسمی و روانی و عفاف و پاکدامنی تحقق مییابد. همچنان که پیشتر نیز گفته شد در جهت فراهم نمودن زمینه برای ادامه نسل بشری و سروسامان یافتن جامعه پیشرو و متمدن تشکیل خانواده بسیار ضروری است.
اما چنانچه کسانی تحت تأثیر برخی از عادات و فرهنگ موجود که براساس انگیزههای خودنمایی و خودبرتربینی به هنگام ازدواج به دادن جهیزیه و مهریههای کلان و سرسامآور و ریخت و پاشهای بی حد و حساب دست بزنند، در واقع هم به خود و هم به جامعه خویش ستم کردهاند. و مسئولین و اهل علم و دانش مسئولیت دارند که برای برداشتن موانع بر سر راه ازدواج و ترویج عادات و فرهنگی که ازدواج را آسانتر مینماید، اقدام نمایند. و از طرف دیگر به جوانان کمک کنند که از راه مشروع و معقول با هم آشنا شوند و خود را برای ساختن و بنای خانواده آگاه کنند. و از سختگیری و زندانی نمودن آنها که زمینه را برای بالا بردن بیش از حد سن ازدواج دختران و پسران فراهم مینماید پرهیز کنند.
مهمترین موانع و مشکلات ازدواج عبارتند از: مسکن، بالا بودن میزان مهریه، هزینه سرسامآور عقد و عروسی و جهیزیه، بیکاری یا کمی درآمد، فرار از مسئولیت برخی از جوانان، ضعف انگیزههای ایمانی، گسترش برخی از مفاسد اجتماعی و ...
مشکل مسکن: بسیاری از زوجهای جوان همه تلاش خود را برای برخورداری از محل سکونت مستقل که ساخت یا خرید و یا اجاره آنها بسیار بالاست به کار میگیرند. اما متأسفانه تهیه مسکن مناسب بسیار مشکل بوده و مانعی اساسی بر سر راه ازدواج به شمار میآید.
مهریه زیاد: متأسفانه پدیده بالا بودن میزان مهریه در بسیاری از ممالک ثروتمند و متوسط بسیار رایج است. در کشورهای نفتخیر میزان مهریه معمولاً بسیار زیاد است و بسیاری از والدین ارقامی سرسامآور و خیالی را برای مهریه دختران خود طلب میکنند و سبب ایجاد سختی و مشکلات زیادی برای جوانان و خانواده او میشوند و پیامدهای سوء آن بر خانوادهها بر کسی پوشیده نیست. زیرا معمولاًبسیاری از خانوادهها دارای دختران و پسرانی دمبخت هستند و به همان مقدای که خواستار مهریه برای دخترشان میشود، به هنگام خواستگاری دختر دیگران گاهی به همان میزان یا بیشتر مهریه را از آنها طلب میکنند و از همین طریق هر سال به میزان مشکلات افزوده میشود و رقم مورد درخواست بیشتر میگردد.
به همین خاطر اسلام مردم را فرا میخواند که از درخواست مهریه زیاد خودداری نمایند و موضوع مهم و حساس ازدواج جوانان را به بازار و بورس تبدیل ننمایند و عملاً دختران خود را به مزایده نگذارند. و لازم به یادآوری است که میان درخواست مهریه بسیار بالا و واجب بودن پرداخت مهریه از طرف شوهر که مورد اتفاق است، هیچ ارتباطی وجود ندارد. و همین موضوع موردنظر قرآن است که میفرماید:
وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا
(النساء / 20)
«اگر خواستید همسری را به جای همسری دیگر برگزینید، هرچند مال زیادی را مهریه یکی از آنان کرده باشید، برایتان روا نیست که چیزی از آن مال را دریافت کنید، مگر با بهتان و گناه آشکار میخواهید آن را بگیرید. آیا اهل ایمان چنین میکنند».
و این بدان سبب است که وقتی حقی برای کسی در نظر گرفته شد، به هیچ وجه نباید چیزی از آن کاسته شود و همین آیه بود که مورد استدلال خانمی قرار گرفت که به سخنان حضرت عمرy اعتراض نمود. ایشان بر روی منبر فرموده بودند:
«مواظب باشید مهریه خانمها را بالا نبرید! چنانچه مهریه زیاد در دنیا مایه عزت و افتخار و اندوختهای برای آخرت میبود، رسول خداص از همه شما به گرفتن مهریه زیاد برای دخترانش اولیتر بود. مهریه هیچ یک از زنان و دختران رسول خداص بیش از دویست گرم نقره نبود. هرکس بیش از چهارصد گرم نقره مهریه را قرار دهد، اضافهاش را به نفع بیتالمال مصادره مینمایم».[3]
به موضوع ازدواج همچنان که گفته شد، نباید به عنوان تجارتی سودآور نگاه شود. بلکه پیمانی است که میان دو انسان برای یک عمر زیستن با هم بسته می شود و به همین خاطر مبنای آن بایستی بر اصول و ارزشیابی مانند: آسانگیری، دلسوزی و همکاری قرار داشته شود و بهتر آن است که پدر و مادر دختر به زندگی آینده او و شوهرش توجه نمایند و کاری نکنند که در همان سالهای اول زندگی مشترک سایه سیاه و شوم بدهکاری و خواری و ناداری بر سر آنان کشیده شود. اما اگر داماد او به کسی بدهکار نباشد و در مقابل هیچکس تعهد مالی نداشته باشد، میتواند زندگی پر از صفا و صمیمیت و شادابی را برای دخترش فراهم نماید و در غیر اینصورت زندگی آنان پر از سختی و غم و غصه و حتی ممکن است کارشان به دادگاه و زندان کشانیده شود، یا برای برخاستن از زیر بار بدهکاری به خلافکاری دست بزند.
این آینده نگری را شریعت اسلام به خانوادهها یادآوری مینماید و در همین رابطه است که رسول خداص میفرماید:
«بهترین ازدواج ازدواجی است که کمترین هزینه برای آن در نظر گرفته شود».[4]
و همچنین فرمودهاند:
«بهترین مهریه آن است که کمترین میزان برایش معین شده باشد».[5]
و باز هم فرموده است:
«بهترین و با برکتترین زنان آنهایی هستند که مهریهشان کمتر باشد».[6]
هدف از این تشویق و ترغیبها به کم کردن از میزان مهریه مشخص است زیرا هزینههای ازدواج و مقدار مهریه هرچه کمتر باشد، رویآوری جوانان به ازدواج بیشتر میشود و چنانچه هزینههای ازدواج بیش از توانایی آنان باشد، به طور طبیعی از آن رویگردان میشوند. و همین رویگردانی از ازدواج است که زمینه را برای بسیاری از مفاسد اجتماعی و اخلاقی فراهم مینماید. در این مورد رسول خداص میفرماید:
«هرگاه کسی به خواستگاری دخترتان آمد و از دین و اخلاق او راضی بودید، دست رد بر سینه او نگذارید. اگر این کار را نکنید، فساد و تباهی بسیاری در میان شما رواج خواهد یافت».[7]
و این را سه بار تکرار فرمود.
هزینه بالای ازدواج: در بسیاری از ممالک و شهرها و روستاها بسیاری از خانوادهها و با هدف خودنمایی و فخرفروشی به دیگران دست به ریخت و پاشها و اسرافکاریهای بسیار در مراسم عقد و عروسی و تهیه جهیزیه و غیره میزنند. و گاهی با اجاره کردن سالنهای مجلل و تهیه غذاهای گرانقیمت و دعوت از صدها و گاهی هزاران نفر و آوردن ترانهساران دورهگرد و تهیه هدایای گرانقیمت برای عروس و داماد و دستهگلهای بزرگ و کوچک و ... میلیونها تومان پول را به باد میدهند و غالباً مشکلات و عواقب آن سالها بر دوش عرس و داماد سنگینی مینماید. در واقع اینگونه کارهای نادرست و نامعقول سد و مانعی بزرگ را بر سر راه ازدواج بسیاری از جوانان فراهم میسازد. از طرف دیگر زن مؤمن و موفق آن است که به این فرموده رسول خداص توجه کند و آن را ملاک خواستههای خود قرار دهد. ایشان فرمودهاند:
«با برکتترین ازدواجها، ازدواجی است که سبکترین مهریه را داشته باشد».[8]
کسانی که میخواهند راه آسانگیری و دلسوزی را که مورد تشویق اسلام است، در پیش بگیرند و برای رویارویی با پدیده مجرد ماندن دختران و پسران و گسترش فساد و بیبندوباری کاری را انجام بدهند، واجب است که روش قناعت و اعتدال را در پیش بگیرند و پایههایی را که شالوده زندگی مشترک بر آنها استوارند محکمتر گردانند. اخلاق دینی و آداب اسلامی سازگار با فطرت را مراعات کنند و از مظاهر خودخواهی و اشرافیگری حتیالامکان پرهیز کنند.
پدر و مادر دختر لازم است اهل ایمان و احساس مسئولیت باشند، و وضع و شرایط خواستگار دخترشان را مورد توجه قرار دهند و از چشم و همچشمی با دیگران و لجبازی و خودبینی پرهیز نمایند و باور کنند که همه خیر و سعادت در رعایت دین فرموده رسول خداست که فرمودهاند:
«هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد و از دین و اخلاقش راضی بودید، دست رد بر سینه او نگذارید، اگر چنین نکنید فساد و تباهی بسیاری در میان شما به وجود خواهد آمد».[9]
جهیزیه گرانقیمت: هرچند زن و مرد در آغاز زندگی به بعضی از وسایل زندگی ماند: فروش و اسباب و وسایل پخت و پز و ... احتیاج دارند، اما تهیه آن بایستی در حد توان و به صورت معقول باشد. مسئولیت تهیه جهیزیه با توجه به عرف و مسلک در بسیاری از ممالک با هم فرق میکند. در برخی از کشورهای عربی شمال آفریقا براساس رأی مذهب مالکی هزینه تهیه جهیزینه بر دوش زن است. اما در بسیاری از ممالک دیگر براساس رأی اکثریت فقها مسئولیت تهیه هزینههای خرید جهیزیه برعهده مرد قرار دارد و معمولاً مقداری پول را برای تهیه آن پرداخت میکند.
اساساً تهیه جهیزیه بر مرد واجب است و در این مورد هیچگونه مسئولیتی متوجه زن نیست. و تهیه مسکن و وسایل منزل همچون تهیه لباس و غذای زن برعهده مرد است. اما مهریهای را که مرد برای همسرش در نظر میگیرد اساساً برای تهیه جهاز نیست، بلکه بخشش مالی و حقی است که آن را برای همسرش متقبل میشود. زیرا خداوند متعال میفرماید:
وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً (النساء / 4)
«از روی رضا و رغبت مهریههای زنان را بپردازید».
به همین دلیل خانواده داماد نباید انتظار داشته باشند که خانواده دختر یا خود او مهریهاش را صرف خرید جهاز بنمایند، یا پس از توافق چیزی از آن را کم کنند.
اما چنانچه براساس عرف برخی ممالک زن اقدام به خرید جهیزیه نماید، همه وسایلی را که خریداری نموده متعلق به خود اوست و حق دخل و تصرف کامل را در آنها دارد و در مورد مقدار آن سخن او پذیرفته میشود. اما اگر مرد اقدام به تهیه جهیزیه نماید ـ که حق اوست ـ اموال جهیزیه متعلق به اوست و معمولاً در بلاد شام و کشورهای خلیج رسم بر این است.
معمولاً زنان در مورد نوع جهاز و بهای آنها و اینکه ساخت خارج یا داخل است حساسیت دارند و به آن اهمیت میدهند، ولی چنانچه توانایی مالی آنها اجازه بدهد و سبب ایجاد فشار به شوهر و خانوادهاش نگردد و مانعی را بر سر راه ازدواج دیگران فراهم نماید، مانعی ندارد.
اما اگر شوهر و خانواده او تحت فشار خانواده عروس یا خود او، مجبور به خریدن اجناس گرانقیمت بشوند و پول زیادی را هزینه نمایند و باعث فشار و مشکلات آنان بشود، چنین کاری زشت بوده و عاقبت بدی خواهد داشت. زیرا از روی اجبار و اکراه انجام گرفته است. هر چیزی که از طریق نارضایتی و ناخشنودی طرف مقابل انجام بگیرد، حرام یا شبه حرام بوده و ضرر و زیانی روشن را متوجه زندگی آینده خانوادگی مینماید. از طرفی دیگر نوعی از اسراف و تبذیر به شمار میرود و خداوند اهل اسراف و تبذیر را دوست نمیدارد و حتی در مورد آنها فرموده است:
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورً (اسراء / 27)
«بیگمان ریخت و پاشگنندکان برادران (و همنشینان) شیطانها هستند و شیطان هم بسیار (نعمتهای) خداوند را ناسپاس مینماید».
درآمد کم و بیکاری: کمبود درآمد و بیکاری پدیدههایی هستند که در بسیاری از کشورها وجود دارند، اما در کشورهای در حال رشد (عقبمانده) به دلیل اتکای بیش از حد به کشاورزی و ضعف پیشرفتهای صنعتی و رکود تجارت داخلی و خارجی و جایگزینی ابزار و ماشین به جای نیروی انسانی و آمدن زنان به صحنه کار و خدمات اداری، یا ضعف تربیت نیروی کار ماهر و سستی برخی از جوانانش آمار بیکاری در آن در حد بالایی قرار دارد.
اگر جوانی در چنان شرایط اقتصادی نامطلوبی زندگی کند که امکان اشتغال و کسب درآمد در سطح بسیار پائینی قرار دارد، چگونه میتواند ازدواج نماید و چنانچه خانواده و خویشاوندان و اهل خیر یا صندوقهای ازدواج ـ که به تازگی در برخی از کشورها تأسیس شده ـ در حد معمول به آنها کمک کنند و نیازهای ضروری و اساسی آنان را فراهم نمایند، به هیچ وجه روا نیست که خانواده همسر یا دیگران او را ناچار کنند که هزینههای زیادی را برای مراسم عقد و عروسی متحمل شوند. زیرا چنین کارهایی موانعی را بر سر راه ازدواج دیگران فراهم مینماید و از تشکیل شدن خانوادههای جدید پیشگیری میکند. و در نتیجه بسیاری از دختران و پسران دچار عقدههای روانی گردیده و گاهی از جامعه و همه چیز آن متنفر میشوند. زیرا رسول خداص فرموده است: «فقر و نداری ممکن است انسان را به سوی کفر سوق دهد».[10]
مصلحت فرد و جامعه ایجاب مینماید که مشکلات موجود در راه ازدواج از میان برداشته شود و با پدیدههای زشتی مانند: مهریهها و جهیزیهها و ریخت و پاشهایی که در مراسم عقد و عروسی انجام میگیرد مقابله جدی صورت بگیرد. و به حد متوسط نیازهای زندگی قناعت بشود و تا دستیابی به فرصت و شرایطی بهتر راه صبر و بردباری در پیش گرفته شود.
انسان مؤمن نباید از وضع نامطلوب خود دچار یأس و سرخوردگی بشود، بلکه با کار و تلاش و برنامهریزی امیدواریش به آینده بیشتر گردد و باور کند که نفقه و روزی همسر همراه با او به خانهاش خواهد آمد. خداوند متعال میفرماید:
أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا (الزخرف / 32)
«مگر آنان هستند که روزی و نعمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ (نه این)ما هستیم که نیازهای زندگی دنیا را میان آنها تقسیم میکنیم».
همچنین میفرماید:
إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (النور / 32)
«چنانچه فقیر و نیازمند باشند، خداوند از (خزانه) کرم و فضل خود آنان را بینیاز مینماید. خداوند (نعمتهایش) گسترده و آگاه است».
فرار از مسئولیت: متأسفانه بسیاری از جوانان به بیماری فرار از مسئولیت تشکیل خانواده مبتلا هستند و علت آن بیشتر عدم اعتماد به نفس و هراس از شکست خوردن در رویارویی با مسئولیتهای زندگی خانوادگی است. گاهی برخی از جوانان هم به دلیل بلندپروازیها و خیالپردازیهای نامعقول و انتظارات بیش از حدی که از خانواده دارند، از ازدواج خودداری مینمایند.
عامل اصلی این ناهنجاری در میان جوانان به عدم تربیت صحیح فکری و اخلاقی و رفتاری آنان برمیگردد و آنها به گونهای بار نیامدهاند که اعتماد به نفس داشته باشند و به خود متکی شوند. گاهی هم پیچیدگیهای امور زندگی و بحران بیکاری به ویژه در میان فارغالتحصیلان دانشگاهها و گرانی هزینه زندگی دست به دست هم داده و این بیماری ـ که بعضی از جوانان دچار آن شدهاند ـ را بیشتر مینمایند و به یأس و سرخوردگی آنها میافزایند و در نتیجه آنان از اقدام به ازدواج خودداری میکنند.
چنانچه موانع و مشکلات دیگری را که در راه ازدواج وجود دارند به این مورد اضافه کنیم، همه اینها زمینه را برای بیتوجهی جوانان به ازدواج و ماندن دختران در خانه پدری و گسترش فساد و بیبندوباری و فروپاشی زندگی فراهم میشود.
ضعف انگیزهای ایمانی: کمتوجهی به رابطه مشروع و کانون خانواده، زمینه را برای سوار شدن بر طوفان سهمگین کششهای ناروای نفسانی فراهم نموده و فرصت اندیشیدن به عواقب آن را از کم خردان گرفته است. اما اگر کسی بر این باور باشد که دینداری و پایبندی به ارزشهای ایمانی و اخلاقی آرامش و آسودگی فکری و روانی و اجتماعی همهجانبهای را برای انسان به ارمغان میآورد و درِ امیدواری و پیروزی در مقابل مشکلات زندگی را بر روی خود بگشاید، به ازدواج و تشکیل خانواده روی میآورد.
اما اگر انسانی در ضعف ایمانی و اخلاقی قرار داشته و امیدش به یاری خداوند لرزان باشد، مدام در اضطراب و پریشانی به سر میبرد و روحیه و اراده اقدام به تشکیل خانواده را ندارد و در جهان معاصر متأسفانه بسیاری از جوانان از این بیماری رنج میبرند و روح مادهپرستی و طمعورزی بر آنان چیره گردیده است.
و تعداد اینگونه جوانان در عصر ما کم نیستند. چرا که گرایشهای مادیگرایانه و تسلط انواع گوناگون طمع و چشمورزی رو به فزونی گذاشتهاند. در این صورت چگونه یک جوان تازه به بلوغ رسیدهای که از دانشگاه فارغالتحصیل شده میتواند ازدواج کند در حالی که هیچ کاری ندارد. اینها از جمله مسائلی است که رسم ازدواج را از رونق انداخته و تمایل افراد را نسبت به آن کم کردهاند.
ناهنجاریهای اجتماعی: پدیده شیوع فساد اخلاقی و روابط نامشروع ـ که حتی بسیاری از حیوانات به آن تن نمیدهند ـ پیامد طبیعی بیحجابی و بیحرمتی و پوشیدن لباسهای زشت، قاطی بودن زنان و مردان، دختران و پسران نامحرم در مدرسه و دانشگاه و محل کار، پخش فیلم های مبتذل تلویزیونی و ویدیویی و در کنار آن بیتوجهی بسیاری از اولیاء و مربیان و در رأس آنها حکومتهاست.
بیحجابی و بیحرمتی برخی از دختران و هرزگی و ولگردی عدهای از پسران زمینه را برای بیاعتمادی بسیاری دیگر فراهم کرده و تعداد بسیار کمی حاضرند با پسران و دختران هرزه و ولگرد و پوچ و بیخاصیت ازدواج نمایند. و در نتیجه بسیاری از آنها دچار انواع بیماریهای جسمی و روانی میشوند و غالباً روز به روز بیشتر در باتلاق فساد غرق میگردند و در بسیاری موارد هم دست به خودکشی میزنند.
لازم است که اولیاء و مسئولان از عقده خودبرتربینی خود را نجات بدهند و از بردگی مال و ثروت دست بردارند و بیشتر به تربیت درست فرزندان خود توجه کنند.
اما جوانی که نور ایمان در قلب او تابیده و چراغ هدایت اسلام را فراراه زندگی خویش نموده و به آداب و مسئولیتهای دینی خود عمل مینماید، در پی یافتن همسری متدین و برخوردار از ارزشهای ایمانی برمیآید. به کتاب خداوند و سنت رسول خداص متوسل میشود و خداوند را بر کردار و گفتار خویش حاضر و ناظر میداند و از گناه و نافرمانی پرهیز میکند و با عزمی قاطع و نیتی پاک تصمیم به ازدواج میگیرد. و این فرموده رسول خداص را آویزه گوش خویش قرار میدهد که فرموده است:
«ای جوانان! هر یک از شما که توانائیش را دارد ازدواج کند، زیرا سبب سر به زیری بیشتر و پاکدامنی افزونتر میگردد و اگر کسی از عهده آن برنمیآید لازم است روزه بگیرد، زیرا روزه باعث تقلیل نیاز او به همسر میشود».[11]
جوانانی را که از عهده تأمین مخارج ازدواج برنمیآیند به صبر و شکیبایی و پاکدامنی و پرهیز از مسایلی که غریزه آنها را تحریک میکند، سفارش مینماییم. زیرا خداوند متعال میفرماید:
وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (النور / 33)
«آنهایی که امکانات ازدواج را ندارند، باید راه عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرند تا زمانی که خداوند آنان را بینیاز مینماید».
حاکم و ابن ماجه از ابن عباس روایت مینمایند که: «هیچ چیزی به اندازه ازدواج مایه آرامش خانوادگی و اجتماعی نیست». و امام احمد و ابوداود و حاکم از ابن عباس نقل مینمایند که: «اسلام ترک ازدواج را تأیید نمیکند». بدین معنا که اسلام با رهبانیت و گوشهنشینی و ترک مسایل اجتماعی مخالف است. و در حدیثی متفق علیه آمده است که رسول خداص فرموده است: «من با زنان ازدواج مینمایم هرکس از سنت من رویگردان شود، جزو ما به شمار نمیآید».
لازم است جوانان از پارهای عادات زیانآور و ناپسند مانند: استمنا و عمل قوم لوط به شدت پرهیز نمایند. زیرا خداوند متعال میفرماید:
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (5) إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ (مؤمنون / 5-6)
«آنهایی که شرمگاههایشان خود را (از فساد و فحشا) مصون میدارند * مگر با همسران یا کنیزان (به نکاح درآمده) که در این صورت مورد ملامت قرار نمیگیرند».
و در روایتی آمده است که: «کسی که با دست خود استمنا مینماید، ملعون است».[12]
همچنین دختران مسلمان و اهل ایمان از عادت سری و همجنسگرایی پرهیز مینمایند، و خود را در معرض بیماریهای جسمی مانند: سل، تیفوئید و بیماریهای روانی مانند: اضطراب و پریشانی قرار نمیدهند. زیرا رسول خداص میفرماید: «استمنای میان زنان برایشان زنا به شمار میرود».[13] لازم به یادوری است که عمل «استمنا» گناه و خلافکاری به شمار میآید و رأی اکثریت علما بر تعزیر و مجازات مرتکب آن است.
عمل قوم لوط: عمل قوم لوط حتی با همسر یا همجنسبازی جنایت و معصیتی خطرناک است که یکی از پیامدهای آن شیوع بیماریهای «ایدز» یا از بین رفتن مقاومت بدن در مقابل بیماری است. قرآن در ارتباط با این عمل زشت و ناپسند خطاب به قوم لوط و دنبالهروان آنها میفرماید:
أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ (165) وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ (الشعراء / 165-166)
«آیا در میان جهانیان (راه انحراف را در پیش میگیرید) و به سراغ ذکور میروید * (و به جای زنان با آنان آمیزش مینمایید؟!) و همسرانی را که پروردگارتان برایتان آفریده است رها میکنید».
و در نهایت به خاطر عناد و لجاجتشان خداوند آنان را نابود گردانید.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (33) إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّیْنَاهُمْ بِسَحَرٍ (القمر / 33-34)
«قوم لوط به هشدارهای پیامبر (لوط) بیتوجهی کردند و او را تکذیب نمودند *ما هم تندبادی که ریگها را به حرکت درمیآورد، فرستادیم (و همه آنها) را نابود کردیم به جز قوم لوط که سحرگاهان آنها را نجات دادیم».
امام احمد و ابوداود و ترمذی از ابن عباس روایت مینمایند که: «هرکس را دیدید که عمل اهل لوط را انجام میدهد، فاعل و مفعول را بکشید».
در مورد مجازات اهل لواط امام ابوحنیفه قائل به تعزیرات اما بقیه فقها بر این باورند که بایستی مانند اهل زنا با آنها برخورد شود و حد زنا برایشان جاری گردد.
مبحث اول : مقدمات ازدواج
از قدیمالایام عادت بر این بوده که پیش از ازدواج از طرف خانواده پسر به خواستگاری دختر خانوادهای دیگر میرفتهاند و این فرهنگ مورد تأیید شریعت اسلام قرار گرفته است و خطبه یا خواستگاری اظهار رغبت و علاقه به ازدواج با زنی معین و اعلان آن به والدین یا ولی و سرپرست اوست. حکمت خواستگاری آشنایی متقابل پسر و دختر از افکار و اخلاق و گرایشها و نگاه طرف مقابل به آینده است و چنانچه طرفین توافق نمایند، مرحله خواستگاری انجام گرفته است.
خواستگاری و پاسخ مثبت خانواده دختر و رضایت او، صرفاً یک وعده دادن است و خواندن سورهای از قرآن و پخش شیرینی و اجرای مراسم به هیچوجه به معنی مشروعیت و رسمیت پیدا کردن ازدواج و مباح شدن پیامدهای آن نیست.
شریعت اسلام به خواستگار اجازه میدهد که چهره و دستهای دختر را تا مچ نگاه کند، اما به هیچوجه نگاه به بقیه بدن او پیش از مراسم عقد جایز نیست، زیرا پیش از اجرای عقد نسبت به یکدیگر نامحرم به شمار میروند.
احادیث زیادی در مورد مباح بودن نگاه به دختر پیش از عقد آمده است:
- از مغیره بن شعبه روایت شده است که او میخواست به خواستگاری خانمی برود. رسول خداص فرمود:
«به او نگاه کن، زیرا نگاه کردن به او زمینه موافقت و سازگاری را در بین شما فراهم میکند».[14]
- و از جابر روایت شده که گفته است: از رسول خداص شنیدم که میفرمود:
«هرگاه به خواستگاری خانمی رفتید و توانستید که سبب تصمیم به ازدواج با او بشود، او را ببینید، این کار را انجام دهید».[15]
- از موسی بن عبدالله و او هم از ابوحمید روایت شده که: رسول خداص فرموده است:
«هرگاه خواستید از خانمی خواستگاری نمایید، مانعی ندارد که او را ببیند و به او نگاه کنید، به شرطی که قصد ازدواج با او را داشته باشید، هرچند خود او متوجه موضوع نباشد».[16]
خلوت کردن مرد با دختر یا زنی که از او خواستگاری کرده و جواب مثبت هم گرفته ـ به دلیل آنکه محرم یکدیگر نیستند ـ جایز نیست. رسول خداص فرموده است:
«هرکس راست میگوید که به خداوند و دنیای پس از مرگ ایمان دارد، با هیچ زنی که محرمی همراه او نیست، خلوت نکند، زیرا سومین آنها شیطان خواهد بود».[17]
هرگاه خواستگار خواست اطلاعات خود را از کسی که میخواهد، از او خواستگاری نماید تکمیل کند، میتواند این کار را از طریق خانمی مورد اطمینان انجام دهد، و آن خانم با دقت به او نگاه کند و پس از اطلاع از صفات و ویژگیهای او مرد را صادقانه و بدون کم و زیاد در جریان قرار دهد.
زن هم میتواند مرد مطمئنی را برای کسب معلومات از ظاهر و اخلاق و رفتار مرد خواستگار مأمور کند، زیرا زنان هم دوست دارند که شریک زندگیشان انسان موردنظر آنان باشد.
اما بیرون رفتن و گردش و مسافرت پسر و دختری که قرار است با هم ازدواج نمایند و هنوز عقد و پیمان ازدواج آنها بسته نشده، ناروا و بینتیجه است. زیرا هر یک تلاش میکنند که شخصیت واقعی خود را پنهان نمایند، و در واقع میتوان گفت که هر یک در آن مدت مانند هنرپیشهها برای طرف مقابل فیلم بازی خواهند کرد و از قدیم گفتهاند: «همه حرف و حرکات پسر و دختر پیش از ازدواج دروغ و فریبی بیش نیست».
ویژگیهای مرد ایدهآل
هر یک از مرد و زن دوست دارند که در طرف مقابل برخی از صفات مانند صفات زیر وجود داشته باشد.
ویژگیهای مرد ایدهآل: مرد ایدهآل برای زندگی کسی است که از ایمان وا خلاق و قوت شخصیت و مردانگی برخوردار باشد. زیرا دینداری مرد و پرهیزکاری و حُسن اخلاق و رفتار او مایه امنیت و آسودگی حال و آینده زنان به شمار میآید.
خداوند متعال میفرماید:
وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (النساء / 19)
«با زنان به شیوهای پسندیده رفتار کنید».
و رسول خداص فرموده است:
«هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد و از دین و اخلاق او رضایت داشتید، دست رد به سینه او ننهید، اگر این کار را نکنید، فساد و تباهی گستردهای در میان شما به وجود خواهد آمد».[18]
بر همین اساس مهمترین ویژگی خواستگار از نظر عاقلان و پرهیزکاران و دوراندیشان، اخلاق و دینداری است.
حسن بن علیy فرموده است: «آدم دیندار را به همسری دختر خود انتخاب کنید، زیرا اگر او را دوست بدارد، به خوبی احترام او را نگاه میدارد و اگر او را دوست نداشته باشد، به او ستم نخواهد کرد».
اما اینکه برخی از خانوادهها ملاک و معیارشان برای خواستگار ثروت و دارائی و مقام و موقعیت اوست و برایشان مهم نیست که خواستگار آدمی ناپرهیزکار و فاسق و بدکار است، در واقع آدمهایی کمخرد و ظاهربین هستند. زیرا مال و ثروت دائمی و ماندگار نیست، اما فسق و فجور و فساد مایه گرفتاری و پریشانی و قطع ارتباط همسری و باعث پشیمانی است.
ویژگیهای زن ایدهآل
مهمترین ویژگیها و صفات مطلوب در زنان و دختران چهارچیز هستند:
1- ایمان و اخلاق
مهمترین خصوصیتی که زن و دختر بایستی از آن برخوردار باشند، ایمان و اخلاق است. زیرا زن به سبب نداشتن ایمان و اخلاق خوب، به مسئولیتهای دینی خود اهمیت نمیدهد و زمینهساز دلمشغولیها و مشکلات فراوانی میگردد و ممکن است پس از مدتی مرد از طریق طلاق یا رها کردن یا اذیت و آزارش درصدد نجات از دست او برآید. خداوند متعال میفرماید:
فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ (النساء / 34)
«زنان خوب و صالحه آنهایی هستند که فرمانبردار (اوامر شوهر به جز در موارد معصیت خدا) بوده و اسرار خانوادگی را پنهان میدارندن، زیرا خداوند به حفظ آنها دستور داده است».
امام مسلم از عبدالله بن عمرو روایت نموده که: «دنیا همهاش متاع و کالاست، و بهترین متاع آن همسر پاک و پرهیزکار است». همچنین رسول خداص در این ارتباط مسلمانان را راهنمایی نموده و فرموده است:
«(معمولاً) زنان به چهار دلیل برای همسری انتخاب میشوند. به خاطر ثروت، موقعیت، زیبایی و دینداری. شما دیندار را انتخاب کنید، زیرا مایه خیر و برکت و آسودگی است».[19]
معنی این فرموده رسول خداص این است که: معمولاً بسیاری از مردم هنگامی که قصد ازدواج را دارند به دنبال زنان ثروتمند میروند، اما ممکن است همین ثروت و دارایی سبب انحراف و سرکشی او بشود و برخی هم زنان و دختران خانوادههای مشهور و یا ثروتمند را برمیگزینند، که این هم ممکن است سبب تکبر و خودخواهی همسر و همچنین زمینهای برای ناموفق بودن ازدواج بشود و برخی هم زنان ودختران را تنها به دلیل برخورداری از زیبایی انتخاب میکنند، اما ممکن است همان زیبایی مشکلساز بگردد و بسیاری از ناهجاریها و اختلاف را به وجود بیاورد.
اما چنانچه ملاک و معیار انتخاب همسر ایمان و اخلاق باشد، هرچند از مقام و مال فراوانی برخوردار نباشند، اما عشق و صفا و صمیمیت بر سر زندگی آنان سایه خود را خواهد افکند. و انسانهای عاقل و دوراندیش در هر شرایطی سعی و تلاششان آن است که برای دوستی و همسایگی و شراکت ـ به ویژه شریک عمر و زندگی ـ انسانهای اهل ایمان و اخلاق را برگزینند.
حدیث دیگری این موضوع را مورد تأکید قرار میدهد و میفرماید: «زنان را تنها به خاطر زیبایی انتخاب نکنید، زیرا ممکن است این زیبایی سبب انحرافشان بشود و به خاطر دارائی با آنان ازدواج نکنید، زیرا ممکن است ثروت سبب سرکشی آنها بگردد. بلکه دیندار را برای شریک زندگی انتخاب کنید، و زن برده و سیاهپوستی دیندار بسیار بهتر است (از زنی که از دینداری و پرهیزکاری برخوردار نیست)». [20]
2- دختر یا بیوه؟
بهتر آن است که از دختر خواستگاری شود، زیرا عشق و علاقه متقابل از استحکام بیشتری برخوردار خواهد بود و آمادگی مناسبتری را برای تولد فرزند دارد و امکان تفاهم و سازگاری با او بیشتر است.
از جابر روایت شده که رسول خداص فرموده است: «جابر با دختر ازدواج کردهای یا بیوه زن؟ گفت: با بیوه. فرمود: چرا با دختری ازدواج نمودی که بیشتر با هم به شوخی و سرگرمی بپردازید».[21]
اما این سفارش به ازدواج با دختران، به هیچوجه به معنی اهمال ازدواج با زنان بیوه نیست و رسول خداص کار جابر را مورد تأیید قرار داده و از طرف دیگر زنان بیوه برای اداره منزل و تربیت فرزندان از توانایی و تجربه بیشتری برخوردارند.
3- اهل عشق و محبت
بهتر آن است که زن یا دختر مورد نظر خوش اخلاق و شاداب بوده و به ازدواج رغبت داشته باشد. زیرا محبت دوطرفه زمینه ثبات و استحکام زندگی مشترک و معاشرت مطلوب و تربیت فرزندانی سالم و شایسته است.
از معقل بن یسار روایت شده که گفته است: مردی به نزد رسول خداص آمد و گفت: خانمی زیبا را از خانوادهای محترم برای ازدواج در نظر گرفتهام، اما او زنی نازاست. اجازه میفرمائید با او ازدواج نمایم؟ رسول خداص فرمود: نه من راضی نیستم. برای بار دوم و سوم آن مرد مراجعه کرد و در نهایت رسول خدص فرمود: «با زنی مهربان که فرزندان زیادی را برایتان به دنیا بیاورد ازدواج کنید، زیرا من به جمعیت فراوان شما افتخار میکنم».[22]
4- عقیم نبودن
از طریق تحقیق در مورد تعداد خانواده آنها و خواهران و نزدیکان او میتوان به این موضوع پی برد، زیرا وجود فرزند حلقه ارتباطی بسیار محکمی میان زن و مرد و عطر و گل باغچه و مایه استقرار زندگی مشترک است. رسول خداص میفرماید:
«بهترین زن کسی هست که اگر آنان را نگاه کنی شادمان شوی و هرگاه به او دستوری بدهی، اطاعت نماید و انتظارات تو را برآورده کند و چنانچه حضور نداشته باشی از مال و ناموست پاسداری کند».[23]
مبحث دوم : رسمیت یافتن ازدواج
از نظر شریعت اسلام ازدواج عقد و پیمانی است که به موجب آن روابط زناشویی میان مرد و زنی که با هم بیگانهاند، و موانعی مانند: خویشاوندی، رضاع و روابط سببی میان آنها وجود نداشته باشد، مشروعیت پیدا میکند.
شرط رسمیت و مشروعیت آن حداقل حضور ولی زن و دو نفر شاهد پرهیزکار و عادل در مجلس عقد است. زیرا رسول خداص فرمودهاند: «بدون حضور ولی و دو نفر شاهد عادل، نکاحی تحقق پیدا نمیکند».[24] و لازمه آن رد و بدل کردن عبارات «ایجاب و قبول» و یا به نکاح درآوردن دختر از طرف ولی و پذیرش آن از طرف شوهر یا وکیل اوست.
شرط دیگر آن نامحدود بودن زمان ازدواج و ابدی بودن آن است. و قرار و مدار و تصمیم خود پسر و دختر مستقیماً یا از طرف تلفن و اینترنت و ... برای رسمیت پیدا کردن ازدواج کافی نیست و به آن مشروعیت نمیبخشد.
اگر مردی خطاب به دختری بگوید: در مقابل فلان مقدار مهریه با من ازدواج کن! و در مقابل زن عاقل و بالغ و باتجربه هم (براساس رأی امام ابوحنیفه) گفت: میپذیرم، یا ولی او گفت: از طرف فلانی که مرا وکیل نموده میپذیرم، یا اینکه پدر دختر بگوید: فلان دختر یا فلان خواهرم براساس کتاب خدا و سنت رسول خداص در مقابل فلان مهریه که فوری باید پرداخت شود، با فلان مقدار که در آینده آن را پرداخت نمایی و خداوند را برای راستی قصد و نیتم به شهادت میگیرم، و مرد نیز بگوید: ازدواج با فلان دختر یا فلان خواهرت را براساس کتاب خدا و سنت رسول خداص و براساس آن مقدار مهریه پذیرفتم و خداوند از آن دو شاهد که در نکاح حضورشان شرط است، آگاهتر و بهتر است. چنین نکاحی به خاطر عدم حضور دو نفر شاهد عادل صحت و مشروعیت ندارد.
هرگاه با حضور ولّی ـ که حضور او از نظر اکثریت علما شرعاً واجب است ـ مجلس عقد منعقد شد، اجازه گرفتن و نظرخواهی از دختر و مادر او سنت است؛ زیرا رسول خداص فرموده است: «در مورد ازدواج دختر با مادرشان مشورت کنید».[25]؛ زیرا چنین روشی زمینه را برای تفاهم و الفت بیشتر فراهم مینماید و از طرف دیگر دختران طبیعتاً به مادرانشان تمایل و گرایش بیشتری دارند.
همچنین کسب اجازه از دختر و مادر او اهتمام به اصل حرمت و کرامت و حریت و مساوات میان انسانهاست. اما در صورتی که زن یا دختری از روی اجبار به عقد نکاح کسی دربیاید، شرعاً حق فسخ نکاح را خواهد داشت. زیرا از ابن عباس نقل شده که روزی دختری نزد رسول خداص آمد و گفت: که پدرش او را مجبور به ازدواج با پسرعمویش نموده، رسول خداص به دختر حق داد که آن را بپذیرد یا رد کند».[26]
مراسم عقد معمولاً با خطبه و سخنان معروفی آغاز میشود که بهترین آنها خطبهای است که ترمذی و نسایی و ابن ماجه آن را از عبدالله بن مسعود روایت نمودهاند، ابن مسعود فرموده است: رسول خداص خطبه و سخنانی را که در آغاز مراسم عقد مستحب است گفته شود اینگونه به ما آموخت:
«الحمدالله نستعینه و نستعفره و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، من یهدالله فلا مضل له و من یضلله فلا هادی له، و اشهدا ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و اشهد ان محمداً عبده و رسوله».
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا (النساء / 1)
«ای مردمان از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان آفرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فروانی (بر روی زمین) منتشر ساخت. و از (خشم) خدایی بپرهیزید که همیدگر را بدو سوگند میدهید، بپرهیزید از اینکه پیوند خویشاوندی را گیسخته دارید (و صله رحم را نادیده گیرید)؛ زیرا که بیگمان خداوند مراقب شما است (و کردار و رفتار شما از دید او پنهان نمیماند)».
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا (70) یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا (الاحزاب / 70-71)
«ای مؤمنان! از خدا بترسید (و خویشتن را با انجام خوبیها و دوری از بدیها، از عذاب او در امان دارید) و سخن حق و درست بگویید ... * در نتیجه خدا (توفیق خیرتان میدهد و) اعمالتان را بایسته میکند و گناهانتان را میبخشاید و هرکه از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست مییابد».
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (آل عمران / 102)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید آن چنان که باید از خدا ترس داشته باشید، از او بترسید (و با انجام واجبات و دوری از منهیات گوهر تقوی را به دامان گیرید) و شما نمیرید، مگر آنکه مسلمان باشید».
بهتر آن است که برخی از احادیث به آیات فوق اضافه شود. برای مثال احادیث زیر مناسباند:
«نکاح روش و سنت من است هرکس از آن رویردان شود، جزو (امت) من به شمار نمیرود».[27]، «ازدواج نمایید تا نسلتان بیشتر شود و من در روز قیامت به فراوانی شما افتخار میکنم».
امام نووی میفرماید: «حداقل خطبه عقد آن است که شامل «حمد» و سپاس خداوند و «صلوات» بر رسول خداص و توجیه و سفارش به پرهیزکاری در آشکار و پنهان باشد و در آن خطاب به عروس و داماد گفته شود: خداوند زندگی مشترک شما را مبارک گرداند و باران رحمتش را بر زمین زندگیتان بباراند و الفت و محبت را اساس زندگی شما قرار دهد.
خطبهای که بیان گردید، مستحب است و چنانچه چیزی از آن هم گفته نشود، به اتفاق علما عقد نکاح صحیح است. رأی ارجح آن است که لازم نیست داماد خطبه و مطالب خاصی به جز قبول نکاح بگوید: بدین معنی که هرگاه ولی عروس گفت: من فلانی را به عقد و نکاح تو درآوردم، داماد هم بلافاصله بگوید: «ازدواج و همسری یا نکاح او را قبول دارم».[28]
پس از اجرای صیغه عقد و «ایجاب» از طرف ولی و «قبول» از طرف داماد، به خاطر حفظ حقوق طرفین مسایل مورد اتفاق در عقد ازدواج در دفتر رسمی بایستی ثبت بشود. هرچند این ثبت نمودن از نظر شرعی واجب نیست، اما به خاطر حفظ حقوق و مصالح طرفین ضروری است.
همه علما اتفاق نظر دارند که صحت نکاح مشروط به حضور ولی و دو نفر شاهد عادل است.
پانوشتها:
---------------------------------
[1]-. متفق علیه.
[2]-. الزواج البکر للشیخ محمدعلی الصابونی.
[3]-. مجمع الزوائد، ج 4، ص 283.
[4]-. اخرج الاحمد والحاکم والبیهقی.
[5]-. اخرجه البخاری.
[6]-. اخرج الطبرانی فی الأوسط.
[7]-. اخرجه الترمذی.
[8]-. اخرجه الحاکم و احمد و البیهقی.
[9]-. اخرجه ابن ماجه و الترمذی والحاکم.
[10]-. اخرجه ابونعیم فی الحلیه.
[11]-. اخرج الجماعه (احمد و اصحاب الکتب السنه)
[12]-. نیل الوطار شوکانی.
[13]-. اخرجه ابویعلی و الطبرانی.
[14]-. اخرجه احمد و اصحاب السنن.
[15]-. اخرجه احمد و ابوداود.
[16]-. اخرجه احمد.
[17]-. اخرجه احمد بن جابر.
[18]-. اخرجه الترمذی و ابن ماجه والحاکم.
[19]-. اخرجه الجماعه الا ا لترمذی.
[20]-. اخرجه ابن ماجه و البزار و البیهقی.
[21]-. اخرجه الجماعه.
[22]-. اخرجه ابوداود و النسایی.
[23]-. اخرجه النسایی و غیره و سنده صحیح.
[24]-. اخرجه الدارقطنی و ابن حبان.
[25]-. اخرجه احمد و ابوداوود.
[26]-. اخرجه احمد و ابوداود وابن ماجه والدار قطنی.
[27]-. اخراج آن پیشتر بیان شد.
[28]-. الأذکار للنووی : ص 405 دارالفکر.
نظرات